ناله ی شهر سردخانه یی ست. به چاپگر ابر سفارش داد. با روح رود می ساید. به مبلمان دهان نمی آیند. پارکینگ دوره ی پاره سنگی. به واحد دیوار حساب می شود. از تجزیه ی تنهایی دار.

وبگاه شخصی فاطمه جهانباز نژاد. آرام تر از دستمال اشکي تو. بيست و نهمين قطره اشك فرشته آب- آبان. مسافر خستهاي در من آرميده. به نام نامي شبهاي نخلستان. همایش بين المللی زبان و ادب فارسی. رونمایی کتاب زمزمه های شب یلدا. به جهنم رو د بهشت.

آخرین باری که مادرم را دیدم. - حبیب موسوی بی بالانی. آخرین باری که مادرم را دیدم هفتم مرداد بود. کنار آخرین باری که خواهرهایم را دیدم ایستاده بود. منتظر شدم دو روز بگذرد که تلفن زنگ بزند. هیچ وقت به این سرعت. به این سرعت از یادم نمی رفت. اگر می توانی بلند شو و ببین - آسا قربانی. اگر می توانی بلند شو و ببین.

پیش هرکس که می برم. یاد گمشده هایش می افتد. تورا آخرین بار دست که سپردم. درد و دل حسرت با خدا. می خوام برات زن بستونم. یه ماه منیر چادر به سر برای تو تور بزنم. دیگه بسه عذبی تنهایی و چونه زنی. الان دیگه بزرگ شدی نون آور دنیا شدی.

به نام اهورا مزدای پاک. چرکنویس های یک وطن پرست. نشریه پژوهشگران و کنشگران مطالعات زنان.

اضافه کردن کتاب به سبد خرید. نشستم صبح و ظهر و عصر در فکرت فرو رفتم. اذان گفتند و من کاری نکردم. هر قدر هم ساكت نشستن مشكلت باشد. هر قدر هم ساكت نشستن مشكلت باشد. حرف دلت تا مي تواني در دلت باشد. حالا كه اينقدر از تلاطم خسته اي برگرد. اما اگر خاكي بخواهد ساحلت باشد. نشست های شعرخوانی عصر چارشنبه.

عشق خود را بر من می گستراند. و من گم می شود. بر سپیدی کاغذ باریدن می گیرد. نوشته شده توسط محمد ملیحیان خوش در یکشنبه یکم بهمن ۱۳۹۱. از مین های هزاران ساله. از ترکش های بی عمل. خوشه هایت هر روز قربانی می ریزند. تویی که در من بی اجازه نفوذ کردی. وقتی که خواب مرا دریده بود. حالا هر سال تو را بهانه می کنم. و سوگوار لحظه های توام. نوشته شده توسط محمد ملیحیان خوش در چهارشنبه دهم تیر ۱۳۹۴.

اسماعیل یک شعر بلند از رضا براهنی.